دوستم داشت از سوتی جلوی مادرش میگفت که یاد سوتی خودم‌ افتادم...

اون موقع ها که تازه گوشی خریده بودم،دوستم‌منو تو واتساپ اورده بود تو گروهش.بعد همونطور که میدونید تنظیمات واتساپ بطور پیش فرض اینه که تصایر بطور خودکار دانلود میشن..حالا ما رفتیم تو گالری یه عکس به عمم که کنارشم مادرم بود نشون بدم...یه دفعه یه عکس نا مناسب دیدم...یعنی تو صدم ثانیه عکس العمل نشون دادم و اومدم بیرون...تنها جایی که تو زندگیم شانس اوردم همینجا بود.....

 

 

هفته پیشم که با یه دوست دیگم در رابطه با سینما حرف میزدم یدفعه یاده برنامه جشنواره تابستانی فیلم های سینمایی شبکه دو افتادم...مجریشم بهمن هاشمی بود...یادش بخیر ، اون موقع ها خیلی حال میداد...بچه بودم.

تازه الانم یاد برنامه تماشاخانه که هر ظهر پنج شنبه انیمیشن سینمایی میزاشت افتادم..شبکه تهران یا همون ۵ ...شاید چون خیلی جاها شبکه پنج نداشت اون موقع ندیده باشید....این برنامه خیلی حال میداد اون موقع به من...مزش همیشه زیر دندودنم میمونه...